حرف زدن و نوشتن برام سخترین شده ، تو هر دم چند تا کلمه از دهنم پرت میشن و با هر بازدم کلمه های بیشتری رو قورت میدم،با وجود این که یه اتفاق بزرگ افتاده چون هنوز نفهمیدم چی شده هیچ ایده ای برای عکس العمل ندارم ، تنهایی از یه حدی بزرگتر نمیشه ،ممکنه بعدها نظرم راجع بهش عوض بشه.
بیایین با هم حرف بزنیم ،خب!انقدر حرف بزنیم که خسته بشیم،خسته خسته خسته،بعد همه ی چیزهای که قرار بود پاک بشن رو نگه داریم همدیگه رو پاک کنیم،خسته خسته خسته دنبال حرف های خسته کننده جدید بگردیم
من شیرجه بلد نیستم و ازش میترسم دیشب تو خواب میدیدم دارم شیرجه میزنم از جاهای خیلی بلند و هیچ ترسی نداشتم ،و هیچ ترسی نیست و هیچ ترسی نخواهد بود.
خسته ,حرف ,ترسی ,رو ,های ,ی ,هیچ ترسی ,حرف های ,و هیچ ,های خسته ,خسته کننده
درباره این سایت